سطح : ساده / کوک : دومینور / تعداد صفحات :2
____________________________________________
شعر آهنگ خسته شدم - سیاوش قمیشی
خسته شدم بس که دلم دنبال یک بهونه گشت
بس که ترانه خوندم و برگ زمونه برنگشت
بازم کلاغ غصه ها رفت و به خونش نرسید
یکه سوار عاشق و هیشکی تو آینه ها ندید
حادثه عزیز من تنها تو موندنی شدی
بین همه ترانه هام تنها تو خوندنی شدی
دستای سرد مو بگیر سقف ما دیوار نداره
یه روز تو قهتی غزل دنیا ما رو کم میاره
من آخرین رهگذرم تو این خیابون بلند
دیر اومدم که زود برم دل به صدای من نبند
یه روز توی برق چشات خورشید رو پیدا می کنم
در شب تار و سوت و کور به آروزی من نخند ...
خسته شدم بس که دلم دنبال یک بهونه گشت
بس که ترانه خوندم و برگ زمونه برنگشت
بازم کلاغ غصه ها رفت و به خونش نرسید
یکه سوار عاشق و هیشکی تو آینه ها ندید
حادثه عزیز من تنها تو موندنی شدی
بین همه ترانه هام تنها تو خوندنی شدی
دستای سرد مو بگیر سقف ما دیوار نداره
یه روز تو قهتی غزل دنیا ما رو کم میاره
من آخرین رهگذرم تو این خیابون بلند
دیر اومدم که زود برم دل به صدای من نبند
یه روز توی برق چشات خورشید رو پیدا می کنم
در شب تار و سوت و کور به آروزی من نخند
خسته شدم بس که دلم دنبال یک بهونه گشت
بس که ترانه خوندم و برگ زمونه برنگشت
بازم کلاغ غصه ها رفت و به خونش نرسید
یکه سوار عاشق و هیشکی تو آینه ها ندید
سطح : ساده / کوک : دومینور / تعداد صفحات :2
____________________________________________
شعر آهنگ خسته شدم - سیاوش قمیشی
خسته شدم بس که دلم دنبال یک بهونه گشت
بس که ترانه خوندم و برگ زمونه برنگشت
بازم کلاغ غصه ها رفت و به خونش نرسید
یکه سوار عاشق و هیشکی تو آینه ها ندید
حادثه عزیز من تنها تو موندنی شدی
بین همه ترانه هام تنها تو خوندنی شدی
دستای سرد مو بگیر سقف ما دیوار نداره
یه روز تو قهتی غزل دنیا ما رو کم میاره
من آخرین رهگذرم تو این خیابون بلند
دیر اومدم که زود برم دل به صدای من نبند
یه روز توی برق چشات خورشید رو پیدا می کنم
در شب تار و سوت و کور به آروزی من نخند ...
خسته شدم بس که دلم دنبال یک بهونه گشت
بس که ترانه خوندم و برگ زمونه برنگشت
بازم کلاغ غصه ها رفت و به خونش نرسید
یکه سوار عاشق و هیشکی تو آینه ها ندید
حادثه عزیز من تنها تو موندنی شدی
بین همه ترانه هام تنها تو خوندنی شدی
دستای سرد مو بگیر سقف ما دیوار نداره
یه روز تو قهتی غزل دنیا ما رو کم میاره
من آخرین رهگذرم تو این خیابون بلند
دیر اومدم که زود برم دل به صدای من نبند
یه روز توی برق چشات خورشید رو پیدا می کنم
در شب تار و سوت و کور به آروزی من نخند
خسته شدم بس که دلم دنبال یک بهونه گشت
بس که ترانه خوندم و برگ زمونه برنگشت
بازم کلاغ غصه ها رفت و به خونش نرسید
یکه سوار عاشق و هیشکی تو آینه ها ندید
سلام، پیام شما دریافت می شود، و در اولین فرصت به آن پاسخ می دهیم